پسرم آراد

ساخت وبلاگ
   مامانی و بابا جون    امشب شب تولد توست !  شبي كه ستاره ايي به آسمان زندگيمون افزوده مي شود ،ستاره ايي كه مي تواند همانند نقطه عطفي در زندگيمون بدرخشد و نوراني تراز تمامي ستارگان شود . امشب شب تولد توست  كاش ميتوانستیم آسمان شهر را به افتخارت ستاره باران كنیم ،كاش مي توانستیم ماه را ميهمان امشبت كنیم ،كاش مي توانستیم بر سر راهت دريايي از گل نشانیم و هوايت را پر از بوي عشق كنیم !كاش ميشد دستانت را بگيریم و با هم به سوي زيبايها پرواز كنيم .كاش ميشد امشب ، فقط امشب در كنارمان بودي و در كنارت بودیم تا هر چه خوبي است نثارت كنیم ،هر چه عشق است به پايت بريزیم ،هر چه غم است از زندگيت پاك كنیم و ه پسرم آراد...ادامه مطلب
ما را در سایت پسرم آراد دنبال می کنید

برچسب : مامانی,بابا,جون, نویسنده : samadrado بازدید : 20 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:49

    سلام پسر نازنینم گفتم برایت بنویسم از آنچه در دل دارم و نمی توانم بگویم.. شاید مجالی نباشد که برایت بگویم ...نمی دانم که اصلا این دلنوشته روزی چشمهای زیبای تورا زیارت خواهد کرد یا نه.. نمیدانم آن روز ها کجایی و شبها در آغوش کدام یار آرامش را در می یابی و صبح ها با نسیم نفس کدام دوست به پا خواهی خواست ولی مهم اینست که الان شبها را با گرمای آغوش تو می آغازم و صبح ها با صدای نفس تو روز را از سر می گیرم   زمانیکه خبر آمدنت را شنیدم شوقی سراسر وجودم را فراگرفت شوقی همراه با ترس ... عشقی همراه با وحشت چرا که باید اسباب پذیراییت هرچه سریعتر مهیا میشد .... خیلی دوست داشتم اولین کسی باشم که ت پسرم آراد...ادامه مطلب
ما را در سایت پسرم آراد دنبال می کنید

برچسب : تولدت,مبارک,باباجونم, نویسنده : samadrado بازدید : 17 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:49

  نیمایوشیج در تولد یکسالگی فرزندش نوشت :   پسرم یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان رادیدی.از این پس همه چیز تکراریست   جز مهربانی...   پسرم آراد...ادامه مطلب
ما را در سایت پسرم آراد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samadrado بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:35

سلام پسر نازنینم گفتم برایت بنویسم از آنچه در دل دارم و نمی توانم بگویم.. شاید مجالی نباشد که برایت بگویم ...نمی دانم که اصلا این دلنوشته روزی چشمهای زیبای تورا زیارت خواهد کرد یا نه.. نمیدانم آن روز ها کجایی و شبها در آغوش کدام یار آرامش را در می یابی و صبح ها با نسیم نفس کدام دوست به پا خواهی خواست ولی مهم اینست که الان شبها را با گرمای آغوش تو می آغازم و صبح ها با صدای نفس تو روز را از سر می گیرم     زمانیکه خبر آمدنت را شنیدم شوقی سراسر وجودم را فراگرفت شوقی همراه با ترس ... عشقی همراه با وحشت چرا که باید اسباب پذیراییت هرچه سریعتر مهیا میشد .... خیلی دوست د پسرم آراد...ادامه مطلب
ما را در سایت پسرم آراد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samadrado بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:35